Sunday, August 23, 2009

رمضان ماه تصفیه ی روح

امروز توی تاکسی که نشستم یه خانمی نشست با دوستش و گفت کیف پولش رو توی بازار هفتگی زدن...می گفت : من که به خاطر کلیه م نمی تونم روزه بگیرم با خودم دعا کرد!!! هر چی اونی که کیف رو برداشته روزه می گیره این روزا الهی برای من بشه!!! یه چیزی توی همین مایه ها بود

من دقیقا قبلش می خواستم بهش بگم عیبی نداره و خودشو زیاد ناراحت نکنه و فک کنه اون 7-8 هزار تومن توی کیفش رو در راه خدا این ماه رمضونی داده و برای امواتش یه خیراتی می شه و یه ثوابی
بعد که دیدم اونجوری داره می گه با خودم گفتم خوب شد نگفتم بهش. فکر کردم چقدر ادمها با هم فرق می کنن
با خودم فکر کردم چقدر همه ی ما ادعا می کنیم...
آخر دینیم

با خودم گفتم اگه تو بودی چی کار می کردی؟ من مطمئنا حرف اون خانوم رو نمی زدم.
مامانم یه بار بهم گفت وقتی می ری قصابی یا توی یه مغازه ای یه وقت اگر کسی اومد که نمی تونست گوشت بخره اما می خواست بی اعتنا رد نشی از کنارشا...
خوشحالم که مامانی و بابایی اینا رو یادم دادن.


خدایا شکرت.

No comments:

Post a Comment