بعضی از آدمها اصلا ماله زمین نیستن، روحشون انگار زمینی نیست ، برای زمین انگار زیادی بزرگن، زیادی خالصن
یه سادگی خاصی دارن، یه معصومیتی که با بعضی کلک های زمین سازگار نیست
خیلی صدمه می بینن
خیلی هامون شایدم اکثرمون اولش اینجوری هستیم بعد هی خرده شیشه دار می شیم...هی زخم رو دلمون، روحمون، بدنمون اون خلوص رو خیلی راحت می تونه ازمون بدزده با یه لحظه غفلت...با یه لحظه تصمیم برای جنگیدن و بقا توی زمین بی اینکه به یاد داشته باشیم اینجا مسافریم و باید برگردیم خونه...
این از اونجا به ذهنم رسید که یه بار توی دفتر ثبت نشسته بودم یه پیرمردی با دخترش اومده بود که زمینشو به اسم دخترش کنه که ازدواج نکرده بود و از پدر پیرش نگهداری می کرد و برای اینکه بقیه زمین در طول مدت زنده بودن پدر و یا بعد از اون ازشون نگیرن اومده بودن ...
آقای ثبتی گفت به پیر مرد حالا اگه این خانوم زمین که به اسمش شد تو رو نگه نداشت چی؟!.. وای هر دوشون گریه شون گرفته بود که نه اینطور آدمهایی نیستن...الهی دلم می سوخت برای پیرمرده وقتی اشک می ریخت که بقیه ولش کردن
خلاصه آقاهه با شروطی به اسم زد که مشکلی پیش نیاد
این روزا نمی شه رو صداقت ادمها حساب کرد و فهمیدش...آدم می ترسه از باور کردن خوبی و اینکه صداقت هست یعنی ؟!
ای بابا... دنیایی که می تونست زیباترترترین باشه...

سلام وانيل ؛ چي شده؟كشتي منو؛اينجا كجاست؟
ReplyDeleteچرا اونجا رو با اونهمه قدمت ول كردي اومدي اينجا؟؟؟
چيو مي خواي ثابت كني؟؟؟
به خدا اگه نگي ديگه حتي اسمتو به زبون نميارم ؛ تو بهترين دوست من بودي و خواهي بود.
نكنه به كسي زيادي اعتماد كردي؟؟؟؟
من منتظرتم ؛ حتما.